اینترنت ته ندارد، ساعت ندارد، محدودیت فضایی ندارد؛ و مهمتر از همه اینها یک نکته صریح و بدون شوخی در آن وجود دارد؛ اینترنت امنیت ندارد! زندگی در فضای مجازی در عین دسترسی آسان و امکانات فراوانش، پیچیدگیهای وحشتناکی دارد و خوب انتخابی کردهاند غربیها برای نام آن: «وب» به معنای تار عنکبوت! آیا «اوهن البیوت» اینجا نیز مصداق پیدا میکند و آیا ما باید سخت مراقب خودمان باشیم؟ ما این روزها زندگی در وب را تجربه میکنیم که بهرغم همه دست و پاگیریهایش، برای ما دنیایی تازه به ارمغان آورده و دوست داریم مدام بیشتر در آن غوطهور شویم و چیزهای تازهتری کشف کنیم. چیزهایی مثل شبکههای اجتماعی که با دامن زدن به کنجکاوی ـ میشود جایگزین این کلمه، فضولی را هم قرار داد ـ و تمایل به شناختن و شناختهشدن آدمی، دست ما را در حنایی میگذارند که رنگی نشدن و رهاشدن از آن موقعیت، مدام سخت و سختتر میشود. اگر قبول دارید که در مثل مناقشه نیست، باید بگویم درست حکایت همان مگسیست که گرفتار همان تارعنکبوت شده که نام مدرنش را گذاشتهاند؛ وب! مولانا ـ شاید در فیه ما فیه ـ تعبیری دارد به این مضمون که وقتی جایی را تاریکی فرامیگیرد مردم درون واقعی خود را آشکار میسازند و چه افعال و سخنانی را در این احوال نمیبینیم و نمیشنویم! شاهدش در روزگار ما، همین برق رفتنها بود که اگر در مکان عمومی و جمعی حضور داشتید و برقی میرفت، چه محشری درست میشد از آن همه صدا و بلبشو و چیز پرت کردن بگیر، تا شوخیهای دور از مهربانی! بهنظر من فضای مجازی شباهت غریبی با آن تاریکی مورد اشاره مولانا دارد و چه درونها که در این تاریکی بروز نیافته و چه خوبیها و چه بدیها که آشکار نشد. اگر اهل اینترنت باشید بیشک مثالهایی دقیق از آنچه نوشته شده در ذهنتان آمده و خاطراتی تلخ و شیرین برای شما تداعی شده است. فارغ از اینکه اینترنت فرصت غنیمتی برای جهاندیدهتر شدن ماست، ولی باید اصول حضور در فضای مجازی را بیشتر بیاموزیم تا در هزارتوی آن گرفتار نشویم. آموزش این کار، دست آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و شهرداریها را در پروسه آموزشهای شهروندی میبوسد و نیازمند به برنامهریزی دقیق و فوری. ایرانی امروز که دارد رو به جلو میرود، باید وب و شئون آن را مثل کف دست خود بشناسد. این یک امر تزئینی نیست یک ضرورت است؛ ضرورتی که به آینده همه ما بستگی دارد، حتی شما دوست عریز!