نکته اساسی در سبک سازی برای زندگی در هر جامعه ای تاکید بر باورهای اعتقادی و ملی در تعریف شیوه زندگی در حوزه رفتارهای فردی و اجتماعی است . اینکه شیوه زندگی مردم مطابق باورهای دینی و هنجارهای اخلاقی آن جامعه تنظیم گردد . اما امروزه مقتضیات و واقعیت های فرهنگی سیاسی و تحولات عمیق و تردید ناپذیر جهانی با گسترش اعجازگونه رسانه های فراگیر چنان بر عرض و طول و تار و پود مناسبات زندگی عصر حاضر چنگ انداخته است که امکان کمترین عرض اندام را از باورها و مختصات فرهنگی ملی به کل ستانیده است، تا آنجا که غالب متفکران اجتماعی را به پذیرش ناگزیر قدرت خویش و در نتیجه نفی ساختارهای بومی فرهنگی راه برده است. در این شرایط ساختن سبک زندگی با تاکید بر ارزش های ملی بسیار دشوار و قریب به محال است مگر آن که سیستم فکری جامعه نخبگانی یک ملت تا بدانجا از جسارت فکری، قدرت، خلاقیت و مهارت علمی برخوردار باشند که در تلاطم واقعیتهای ناگزیر این دوره ، چنان به بازتولید مبانی هنجاری و اعتقادی خویش توانمند و مصر باشد که بتواند به فراخور سرعت و گونه گونه گی تغییرات و پیش آمدهای فرهنگ جهانی نظام رفتاری و سبک زندگی جامعه خویش را به سوی افق مورد نظر هدایت نماید، آنگونه که نه از قافله پیشرفت ها و تحولات جهانی بدور افتد و نه به ورطه ی وادادگی و انفعال در افتد . این ضرورت بی تردید مستلزم یک پیش نیاز اساسی است : بازشناسی دقیق مختصات و مقتضیات فرهنگ و زندگی جهان امروز، نیز شناخت اشتراکات و افتراقات این زندگی با مبانی دینی و هنجارهای ملی. چه ، آنچنان که گفتیم ابعاد زندگی امروز جوامع چنان بهم آمیخته و باهم عجین گشته است که تعامل و تبادلی ناگزیر و عمیق را میان فرهنگها و سبک های زندگی ملت ها ایجاد کرده است. بدون شناخت این مختصات امکان ساخت آن زندگی که بتوان زندگی دینی بدان نام گذاشت هرگز میسر نخواهد بود، اینجاست که امروزه علیرغم همه تلاش ها، گفت و شنود ها، تاکید ها و توصیه ها در هر مرتبه و هر لحن و خطابی شاهد تفریق روز به روز سبک زندگی جامعه از آموزه های اصیل دینی مان هستیم، بگمان من این واقعیت تلخ ریشه در بی رغبتی، کم توجهی و کم اثر انگاری واقعیتهای جهانی دارد که بزرگان حوزه های علمی و دینی ما به قاعده نگاه سنتی شان به مقوله های فرهنگ و اجتماع بدان گرفتاراند. فراموش نکنیم سکولاریسم تنها جدا کردن راه فرهنگ و سیاست و اقتصاد مردم از دین نیست، بل، گاه تاکید بر التزام به مبانی دینی بدون توجه به ظرف و ظرفیت مردم و مقتضات روزگار نیز ما را به سکولاریسمی بس خطرناکتر راه میبرد، آنجا که مردمی علیرغم عشق و ارادت به آموزه های نابی که تاریخی را برای برپائی آن جان داده اند؛ در کشاکش مقتضیات روزگار ، ناگزیر راه دنیا را پیش میگیرند و شعار دین سر میدهند...