مركبِ بنده همان كهنه ژيان است كه بودچون كاديلاك به همان گونه گران است كه بودتويِ «دانشگه آزاد» منه پا، پسرمكاين سوپرماركت، همان كهنه دكان است كه بوداز كشاورزي و صنعت شده فارغ كشور«همچنان در عملِ معدن و كان است كه بود»آن نمايندهي زيرك كه ز حزبِ باد است«سالها رفت و، بدان سيرت و سان است كه بود»گولِ «سيما» نخور، هرچند شود ده شبكه«كه در اين چشمه، همان آب روان است كه بود»انتخابات ز ره ميرسد و كانديداهمچنان در پيِ توليد چاخان است كه بودداده ناهار به جمعي كه به او رأي دهندبازار از اوضاع همان سان نگران است كه بودهفت سال است كه ليسانس گرفته پسرمباز هم در پيِ آن شغل روان است كه بودكوكبِ بخت كه پنهان شده از ما عمريپشتِ آن ابرِ سيهفام نهان است كه بودشعرم اين بار چنان بيسر و ته شد كه نگودر عوض، فاقدِ آن لطفِ بيان است كه بود