پرسش خيالانگيز و سرگردانكننده «علم بهتراست يا ثروت؟»، بعدها بر اثر تجارب عملي و مشاهدات عيني، به صورت مشخص و مقطوع «علم بهتر است يا ثروت» خودنمايي كرد كه هنوز هم اين خودنمايي ادامه دارد. در همين راستا طنزپردازي را پرسيدند: «عالم بيثروت به چه ماند؟» گفت: «دوربين مخفي است؟» گفتند: «نه»؛ گفت: «به تلويزيون بيبرق»! باري، اگر پولي در كار نباشد، امكان تحصيل علم سخت باشد. هيچ يارانهاي هم كفاف آن را ندهد. كفاف كي دهد اين يارانهها به هستي ما؟... اصولا در عالم خلقت، دوچيز است كه پدر درآر است: مهريه و شهريه! در باب مهريه باز جاي كمي ـ و بلكه بسي ـ اميدواري است. چرا كه شايع است مهريه را كي داده، كي گرفته؟... اما در مورد شهريه اين خبرها نيست. هم بايد بدهي، هم ميگيرند. دانشگاه است، خانه خاله كه نيست. در اثبات همين ادعاهاي ارزنده ما يعني لزوم برخورداري از ثروت براي تحصيل دانش بود كه نظام آموزش عالي ما (كه انشاءالله عالي است، خداوند متعالياش بفرمايد)، حتي به فكر حذف كنكور افتاد و هفشده روز پيش اعلام همگاني كرد كه در ۱۱ هزار كدرشته و محل در دانشگاههاي پيام نور و غيرانتفاعي و دانشگاه آزاد، كنكور بيكنكور. هركس كه ميخواهد بدون آزمون سراسري وارد دانشگاه شود و دانشجو بشود؛ فقط كافي است كه اراده كند. و سپس در ادامه، كيف پول يا كارت بانكي خود يا والدين گرامياش را بردارد و جهت ثبتنام، به مراكز تحصيلي نظام آموزش عالي مراجعه كند. بسياري از كارشناسان بر اين باور و انتظار بودند كه مشتاقان علم و دانش در صفوف به هم فشرده ثبتنام، از سر و كول هم بالا روند. اما در كمال ناباوري، از سوي سازمان سنجش بدون رنجش اعلام شد كه تا آخرين مهلت قانونياش فقط ۳۲ هزار نفر ثبتنام كردهاند. حال آن كه اعلام شده بود ۳۰۰ هزار دانشجو بدون كنكور پذيرش ميشوند. پيدا كنيد بچههاي پشت كنكوري پرتقال فروش را...! بسته پيشنهادي: چون در امر خطير پذيرش دانشجوي پولي و حذف كنكور، قصد كمك به مسئولان آموزش عالي خالي از دانشجو را داريم؛ فلذا عرايضي را درخصوص جذب حداكثري دانشجويان براي ثبتنام معروض ميداريم: ۱ـ اثبات خوبي علم: اعلام و مدام تكرار شود كه ثروت بدون علم فايدهاي ندارد. ثروتمندان جامعه، دانشگاهها را دريابيد كه غفلت موجب پشيماني است. ۲ـ جاي چانهزني: قيمت شهريهها مقطوع باشد. يك چيزي براي چانهزني هم در نظر گرفته شود. ملت در ساير جاها چانه ميزند، دوست دارد در دانشگاه هم بزند. طرح چانهزني در بالا نيست كه در عالم سياست با فشار از پايين همراه باشد. ۳ـ تقسيط هزينهها: دانشگاه توقع يكجا گرفتن پول براي ثبتنام نداشته باشند. مردم به زندگي بدون قسط عادت ندارند، استقبال نميكنند. ثبتنام كرديم و قسط آغاز شد! ۴ـ جمعآوري يارانه: تمامي اعضاي خانواده دانشجو، يارانههاي خود را روي هم بگذارند، بگذارند به حساب عضو دانشجوي خانواده تا بتواند برود دانشگاه درس خواند براي خودش كسي بشود و وقتي شد، معادل همان يارانهها را در بياورد، بياورد خانواده پس بدهد. ۵ـ دادن آگهي: در صورتي كه هيچ توصيه و راهكاري افاقه نكند، در روزنامهها و رسانهها آگهي بازرگاني داده شود كه «به تعدادي دانشجوي پولي جهت تحصيل علم نيازمنديم». باز هم افاقه نكرد، زنگ بزنيم ۱۱۰. زبان خوش هم حدي دارد!