Quantcast
Channel: پایگاه خبری اهراب نیوز - آخرين عناوين :: rss_full_edition
Viewing all articles
Browse latest Browse all 2369

مشکل از نگاهمان است

$
0
0
شاید بتوان معنی دقیق مفهوم "سبک زندگی" را نوع تعامل انسان با حوزه های هستی دانست. حوزه های هستی همان لایه ها و ابعاد نظام آفرینش است که زندگی و سرنوشت انسان به عنوان موجودی ذی شعور ؛ انتخابگر و تکلیف مند ناگزیر در ارتباط با آن ها شکل و معنی می یابد. این حوزه ها که به یک معنی با محوریت انسان تعریف میشوند عبارتند از خدا – و به نگاه عام تر؛ عالم غیب – طبیعت، مردم - یا همان جامعه – و خود انسان - یا نفس - . این حوزه های چهار گانه در حقیقت بستر حرکت و سیر و زندگی آدمی است و آدمی در تعامل با این حوزه هاست که میتواند به سعادت و کمال حقیقی خویش بار یابد. اما منظور از تعامل در این بحث، شناخت ویژگی ها و اقتضائات این حوزه ها و عمل بر اساس آن هاست. پر واضح است که سعادت یا تیره بختی هر آدمی بستگی تام به میزان و نوع این تعامل دارد؛ به طور مثال انسان اگر بتواند طبیعت را با قوانین و فرمول های منحصر بفردش - آنگونه که هست - بشناسد، و این فرمول ها را به کار گیرد نتیجه قطعی این شناخت و این رفتار بهره مندی از نعمت های بی مانند طبیعت است؛ آنکه خدا را میشناسد و به فرامین او سر می سپارد از چشمه لذات بی انتهای معنوی سیراب میشود؛ به همین منوال ملتی که راز و رمزهای انسان و جامعه را میشناسد و به اصول آن رفتار میکند در زندگی اجتماعی به سعادت همزیستی انسانی نائل میشود و به همین ترتیب است حوزه ی خود شناسی. و این راز سعادت و شکست انسان ها در بعد فردی واجتماعی است و البته ساخت و هندسی وجودی انسان توسط آفریدگار حکیم بگونه ای پرداخته شده است که هم ابزار شناخت اقتضائات هستی – از وحی، عقل، فطرت و تجربه - و هم قوت و استعداد عمل بدان ها را دارا باشد؛ اما واقعیت تلخ این که آدمی در مسیر ساخت زندگی درست - یا حیات معقول - همواره از دو نقص رنج برده است : شناخت جهان هستی و عمل بر اساس آن. یا جهان را آن گونه که هست نشناخته است و یا آنگونه که باید به رفتار بر اساس اقتضائات توفیق نیافته است. البته در تاریخ بوده اند ملت هایی که به نسبت شناختی که از این حوزه ها یافته اند و تا حدی که بدان عمل کرده اند، توفیقی به چنگ آورده اند؛ مثال روشن اش توفیقات گاه به گاه جوامع مسلمین آنجا که به اعجاز رنج و فهم عالمان به کنه حقیقت هستی راه یافته اند و تا آنجا که به رفتار آن مجال کرده اند شیرینی رفاه و گشایش مادی و معنوی را چشیده اند؛ پیروزی های ملت ما در تاریخ معاصر بخصوص بعد از انقلاب اسلامی بی تردید زاییده همین نگاه و بهره مندی از همین راز بوده و لاغیر. مثال دیگرش را میتوان پیشرفتهای شگرف تکنولوژیکی امروز غرب دانست که بی تردید جز در سایه همین اصل قابل توجیه نیست، شناخت قوانین و فرمول های طبیعت و عمل بر اساس آن ها. انسان غربی در کنار ضعف و کاستی های عمیقی که در حوزه های خداشناسی و اعتقاد به غیب دارد؛ این قدرت بی تردید را نیز دارد که با طبیعت، از سر آشتی برآید و دل به ذره ذره های خاک بسپارد و فرمول خداداد این خاک را بکاود و بشناسد و با به کارگیری همین فرمول های طبیعت پایه های پیشرفت و استیلای خود را بر پهنه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان امروز بگستراند. در بعد اجتماعی نیز راز توفیق شان معلول همین نگاه است. مطالعات پیگیر و یافته های دقیق شان در مردم و جامعه شناسی و سیاست و بطور اعم علوم انسانی و رعایت آن اصول، آن ها را به داشتن جامعه ای به نسبت نزدیک به هنجارهای توسعه یافتگی راه برده است. تلاش بی وفقه انبیاء بزرگ، امامان امت و عالمان روشن ضمیر همواره بر این بوده است که انسان را بر همین حقیقت راه ببرند و این شناخت و آن انگیزه و قدرتی را لازمه عمل به قوانین هستی است در او ایجاد نمایند. اما اگر شرط داشتن سبک درست زندگی بهره مندی از شناخت بیشتر و انگیزه مضاعف است؛ پس از چه روست که مسلمین – که علی الاصول و به ادعای دوست و بیگانه بیشتر از سایرین در معرض این تعالیم حیات بخش بوده اند و از زلال آن سیراب، امروزه در ساختن و ارائه یک شیوه درست زندگی در جهان ناکام مانده اند؟ به باور من باید راز این عدم توفیق را در نگاهمان به جهان و حوزه های مذکور- آنگونه که هست - و نوع ارتباط مان با آن جستجو کرد؛ و ما در نوشته های بعد تلاش خواهیم کرد به موشکافی آسیب ها و نقاط قوت این تعامل و نیز ریشه ها و پیامدهای آن بپردازیم. انشاالله

Viewing all articles
Browse latest Browse all 2369

Trending Articles