با رسمیت مذهب شیعه در ایران توسط شاه اسماعیل صفوی، دوران حیات ایران جدید با هویت مذهبی ملی مشخص در کنار مرزهای امپراتوری سنی مذهب عثمانی آغاز میگردد. از این پس علما به عنوان نواب عام امام غایب(ع) در حیات سیاسی و اجتماعی و هویت ملی و ایرانی مردم نقش مهمی ایفا میکنند. به عبارت بهتر و دقیقتر، حافظان حدود و ثغور مرزهای سیاسی، اجتماعی و ارزشی کیان ایران اسلامی میگردند. علما و دفاع از هویت واستقلال ایرانبا بررسی وظایفی که مراجع شیعه داشتهاند، میتوان به نقش آنها در حفظ و نگهبانی هویت ملی پیبرده و به تعبیر حامد الگار «در عین حال که تقلید اساس غائی مرجعیت مجتهد را فراهم میکند، این مرجعیت در وظایف گوناگون به منصه ظهور میرسد».[۳] عُلما و مراجع علاوه بر وظایفی که امور فردی دینی دارند، به لحاظ اجتماعی هم دارای وظایفی هستند؛ از آن جمله امین مردم در حفظ و نگهداری اموال یتیمان، تولیت اوقاف، خصوصاً قضاوت هستند. پرفسور حامد الگار به درستی به نکتهای جالب اشاره کرده، مینویسد: «... علمای دوره قاجار از رهگذر تقلید صدای مطنطن اسلام ایرانی بودند؛ یعنی اینکه علمای اعلام نمایندگان مؤثر و قوی اسلام در ایران بودند».[۴] حفظ و حراست از کیان اسلامی، یکی از مهمترین ویژگیهای مراجع شیعه در ایران است: «... آنچه که بسیاری از علما را واداشت تا دربارهی مسأله قدرت دنیوی روش سازشکارانه در پیش گیرند، عشق به کشورشان بود، نه به سلطنت. آنان احساس میکردند که استقلال و بقای ایران در خطر است و برای حفظ آن سلطنت نامشروع و غیر مذهبی (سلطنت غیرمشروعه) باید ولو به طور موقت تحمل شود. برخی تصور میکردند که چنین رویدادی برای حفظ اسلام لازم است...»[۵] استقلال از حکومتها، وظایف و کارویژههای اجتماعی علمای شیعی، ایشان را در جایگاهی قرار داده است که پناهگاه مردم در مقابل ظلم و ستم حکام و نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بیگانگان باشند. همکاری یا عدم همکاری علما با دولتها، ارتباط مستقیم با حفظ استقلال و کیان اسلامی و مردم مسلمان ایران داشته است. همراهی آنها در مقاطعی و رویارویی آنها با حکومت در مقاطع دیگر از جایگاه ایشان در حراست از هویت ملی جامعه حکایت دارد. بر این اساس علمای شیعه با توجه به نقش و جایگاهی که در جامعه ایران داشته و دارند، همواره به عنوان نمادهای هویت ملی وظایف خطیر سیاسی اجتماعی را به انجام رسانیدهاند. از جمله مراجع عظام تقلید شیعه در تاریخ معاصر، میتوان از بزرگانی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، میرزای نائینی، آیت الله کاشف الغطا، شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله کاشانی، آیت الله العظمی بروجردی و حضرت امام نام برد که هر یک این وظیفة خطیر را در برههای بر دوش کشیدهاند. مرحوم آیتاللهالعظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی (ولادت ۱۳۱۵ه.ق، رحلت ۱۴۱۱ه.ق/ ۱۳۶۹ش) یکی از این مراجع عظام تقلید تاریخ ایران معاصر است که در زمان حیات خود به دفاع از حریم تشیع و استقلال ایران پرداخت.[۶] جنبههای مختلف حیات فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی ایشان موضوع بررسیهای گوناگونی قرار گرفته و قرار خواهد گرفت.[۷] آنچه در این گفتار ارایه میشود، گوشههایی از مبارزات سیاسی آیتالله العظمی مرعشی نجفی در تاریخ انقلاب اسلامی است که مغفول مانده؛ البته اخیراً اسناد مبارزاتی معظمله توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر گردیده است.[۸] پرواضح است این اسناد، نقش و جایگاه مبارزاتی این مرجع عظام و همچنین گوشههای ناگفته تاریخ انقلاب اسلامی را روشن خواهد کرد. روابط آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی (ولادت ۱۲۹۳ه.ش/ شهادت ۱۳۵۸ه.ش) به سالهای قبل از شروع نهضت اسلامی بازمیگردد. آیتالله قاضی طباطبایی علاوه بر تحلیل نزد معظمله و همچنین داشتن علایق مشترک در حوزه تحقیق و تألیف، این دو را به هم نزدیک میگردانید.[۹] علاوه بر این روابط شروع نهضت اسلامی که به پیشگامی مراجع عظام تقلید و در رأس آنها حضرت امامخمینی(ره) بود، مراودات مبارزاتی این دو را بیشتر ساخت. آیتالله قاضی طباطبایی در جریان نهضت اسلامی رهبری حرکت را در آذربایجان برعهده داشت و در این راه از حمایتهای بیدریغ مراجع عظام تقلید، به ویژه حضرت امام و آیتاللهالعظمی میلانی و آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی برخوردار بود. این گفتار مراودات و روابط مبارزاتی شهید آیتالله قاضی طباطبایی و معظمله در تاریخ انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد. اجازة روایت همجدهمین اجازه روایت شهید آیتالله قاضی طباطبایی را آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی صادر نمودهاند که هم اجازة روایت است و هم وکالت در اموری که نیاز به اجازه حاکم شرع دارد. تاریخ صدور آن ۱۳۹۰ه.ق/ ۱۳۴۸ش است. بین ایشان روابطی صمیمانه و استوار حاکم بود، چنانکه در سختیها و شداید مبارزات سیاسی، تلگرافها و نامههای این مرجع عظیمالشأن مشوق آقای قاضی در ادامه نهضت بود. چنانکه در پرونده متشکله آیتالله قاضی از سوی ساواک، نامهها و تلگرافهای متعددی از ایشان وجود دارد که در ادامه، ارائه خواهد شد. آیتالله قاضی طباطبایی در مورد ایشان مینویسد: «... مراحم و الطاف مشکورة ایشان در ایام سختی و محنت، فراموش ناشدنی است که تفصیل آن را در محلش نوشتهام...» (مقدمـﺔ اللوامع، ص ع.) آغاز اجازه روایت آیتالله مرعشی نجفی چنین است: «الحمدلله علی نواله و الصلوﺓ علی محمد و آله و بعد مخفی نماند آنکه حضرت مستطاب، سناد العلماء الراشدین ذخر الاعلام الشامخین، حجتالاسلام والمسلمین آقای سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی که از خاندان علم و جلالت و اصالت میباشند و سنین عدیده خدمتگزار به شرع انور میباشند، از جانب حقیر مجازند در امور حسبیه و اخذ سهم امام علیهالسلام...» و بعد در اجازة روایت میفرمایند: «... و اجزت له دام اعلاه روایـﺔ ما ارویه عن ساداتنا ائمه اهلالبیت ـ روحی لهم الفداه ـ المودعـﺔ فی الجوامع الحدیثیـﺔ با سانیدی الوفیرﺓ المتکاثرﺓ المنتهیـﺔ الهیم قدس الله ارواح مؤلفیها و حشرهم مع موالیهم...»[۱۰] تحریم انتخابات در سال ۱۳۴۲ پس از شروع نهضت اسلامی، علمای آذربایجان همگام و همراه با جریان نهضت در مواقع مقتضی به حمایت از حرکت اسلامی و مراجع میپرداختند. تحریم انتخابات در سال ۱۳۴۲ از جمله اقدامات علمای آذربایجان است. در ادامة نهضت علما، مردم آذربایجان طی اعلامیهای اعلام داشتند که از تاریخ ۲۴/۶/۴۲ الی ۲۷/۶/۴۲ به نشانة مخالفت با انتخابات و پشتیبانی از مراجع تقلید اعتصاب کرده، خواستههایی را مطرح خواهند نمود.[۱۱] در آخرین روز اعتصاب وی در سخنرانی شدیداللحنی، ضد انتخابات و کاندیداهای آن و کسانی که دست به اعتصاب نزده بودند، حمله کرد. روز بعد هم به تقلبی بودن انتخابات اشاره نموده، از مردم تبریز تشکر کرد.[۱۲] در قسمتی از سخنرانی وی آمده است: «... ای مأمورین که اینجا نشستهاید! بروید بنویسید که اگر جلوی این جور و ستم را نگیرید، خود اشخاص میتوانند جلو اینها را بگیرند. تا کنون ما [علما] جلوی این مسلمانان را گرفته بودیم. اگر دست برداریم، میدانید شهر تبریز چه خواهد شد؟! مگر شما رؤسا نبودید که به من میگفتید: تبریز منتظر یک کشیدن چوب کبریت است، پس چرا این قدر شکنجه و آزار میدهید؟! چرا در اینجا جمع شدهاید و نشستهاید. مسلمان باید مبارزه کند و در مقابل دین اصلاً از مردن باکی نداشته باشید... در هشترود که ۱۸۰ رأی داده بودند، موقعی که به تبریز رسیدند، ۱۲۰۰ رأی رسیده بود. در مقابل چهارصد هزار نفر از اهل تبریز تعداد جزئی رأی دادهاند، آن هم زنان کارمندان و خود کارمندان داده است. بعضی از کارمندان که کارت الکترالی گرفته بودند به صندوق نریختهاند. خیلی تشکر میکنم...»[۱۳] گذشته از اینگونه سخنرانیهای افشاگرانه، از سوی علمای آذربایجان حدود افتتاح مجلس شورا و سنا (۱۴ مهر ۱۳۴۲) چهار فقره تلگراف به عناوین حضرات آیات عظام مرعشی نجفی، سیدکاظم شریعتمداری، امامخمینی و میلانی، رونوشت به مجلس سنا و دفتر مجلس شورای ملی مخابره شد. این اقدام یعنی ارسال تلگراف اعتراضآمیز در پرونده تشکیلشده ساواک برای شهید قاضی طباطبایی بایگانی شده به شرح زیر است: «در روز افتتاح مجلسین، تلگرافی به این مضمون مخابره کرده است. حضرت مستطاب آیتاللهالعظمی آقای نجفی مرعشی ـ دامظله ـ رونوشت دفتر مجلس سنا، رونوشت دفتر مجلس شورای ملی. آیتالله سیدکاظم شریعتمداری رونوشت مجلس سنا و شورا. آیتالله خمینی، آیتالله سیدمحمد میلانی رونوشت مجلس سنا و شورا. چنانچه جامعه روحانیت و قاطبه اهالی آذربایجان کراراً به وسیله گویندگان دینی و اعلامیههای [یی] مخالفت خود را در تشکیل مجلس شورا و سنا[ی] غیرقانونی که امروز در شرف افتتاح است ابراز داشته و با تعطیل عمومی بازار و مغازهها عدم صلاحیت در [این] مجلس را در ادارة شئون اجتماعی این ملت اظهار نمودهاند، اینک مجدداً بازارها را عموماً تعطیل کرده و مراتب تنفر و انزجار خود را اظهار و عدم صلاحیت مجلسین و اشخاصی که به نام نماینده به مردم تحمیل شدهاند، اکیداً اعلام میدارند.»[۱۴] دستگیری علمای آذربایجان با ادامه مبارزات علمای آذربایجان، رژیم پهلوی تصمیم گرفت علمای مجاهد و در رأس آنها شهید قاضی طباطبایی را دستگیر نماید. این اقدام در ۱۳/۹/۱۳۴۲ عملی گردید. دستگیری ایشان در میان مراجع تقلید قم، نجف و مشهد بازتاب وسیعی یافت. به دنبال این دستگیری آیات عظام حکیم، خویی، مرعشی نجفی، میلانی، علامه طباطبایی، شریعتمداری و دیگر علمای آذربایجان طی تلگرافها و اعلامیههایی به اقدام رژیم اعتراض کردند. آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی در نامهای خطاب به علمای آذربایجان نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم حضرت [حضور] محترم حضرات آیات و حججالاسلام تبریز ـ دامت برکاتهم ـ : به عرض آقایان میرساند مرقوم شریف که حاکی از تعدی و تجاوز مأمورین دولت نسبت به یکی از فرزندان رشید مجاهد اسلام و تجدید مصیبت به عالم روحانیت، یعنی تبعید مجدد حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج میرزامحمدعلی قاضی طباطبائی ـ دامت برکاته ـ واصل و موجب تأثرات شدید گردید. عواقب وخیم اینگونه اعمال جائرانه و ظالمانه قهراً متوجه خودشان خواهد بود. (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم) امیدوارم انشاءالله تحت توجهات ولیعصر روحی و ارواح العالمین له الفداء خداوند سبحان فرجی مرحمت فرموده و از ساحت قدسش مسئلت مینمائیم به زودی وسائل استخلاص معظمله و سایر آقایان را فراهم سازد. در خاتمه از اظهار همدردی حضرات علمای اعلام بسیار خوشوقت و متشکرم فشکرالله تعالی مساعیکم الجمیلـﺔ محمداله ثم حمداله. مستدعی است در این موقع حساس از دعا فراموش نفرمائید. والسلام علیکم و رحمـﺔالله برکاته- ۱۵ ذیالحجه الحرام ۱۳۸۳ شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی»[۱۵] دیدار با امامخمینی و آیتالله العظمی مرعشی نجفی آیتالله قاضی طباطبایی پس از ماهها در بند بودن، در فروردین سال ۱۳۴۳ به قید عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد. در ساعت بیست و دوی روز پانزده فروردین سال ۱۳۴۳ مأموران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی، امام(ره) را به قم آورده، آزاد کردند. پس از آزادی ایشان شور و شوق غیرقابل توصیفی میان مبارزان دمیده شده و چهرههای غمگرفتهشان شاد گشت. آیتالله قاضی پس از مراجعت از سفر مشهد مقدس و عرض ارادت به ساحت امام رضا(ع) و دیدار با آیتاللهالعظمی میلانی، از این فرصت به دست آمده حداکثر استفاده را نموده، به سرعت به دیدار امامخمینی که تازه از بند رسته بود، شتافت.[۱۶] آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و تعدادی از فضلای آذربایجان چون آیتالله مرتضی بنیفضل، از آقای قاضی در منزل علامه طباطبایی دیدن کردند. دستگیری مجدد آیتالله قاضی طباطبایی آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی با مخابره تلگراف و هم با ارسال نامه به مردم و علمای آذربایجان، این اقدام رژیم را محکوم کرد.[۱۷] از سوی آیتالله قمی هم در این مورد تلگرافی به آقای قاضی[۱۸] در زندان مخابره شد. مدتی از زندانی شدن مجدد آیت الله قاضی نگذشته بود که در تاریخ ۲۸/۳/۴۳، دچار حمله قلبی گردید. پزشکی که بالای سر ایشان رفته بود، گزارش داد: «... به عیادت وی شتافته، ملاحظه شد که هنوز بیهوش و در حال اغما است؛ بنابراین بعد از تزریق چند آمپول و چند قطره داروی مسکن و تقویتی، از حال بیهوشی خارج و شروع به داد و فریاد نموده، جملات زیر را ادا نمود: این دستگاه چرا مرا بازداشت کرده؟ علت بازداشتم چیست؟ برای چه به من مریض اولاد پیغمبر ظلم میکنید؟ چرا کسی نمیآید بگوید من چه کار کردهام و گناهم چیست؟ میخواهم با شخص تیمسار پاکروان ملاقات نمایم. من اگر بمیرم، گناهم به گردن شما است. اگر به وضعم رسیدگی ننمایید، بدون اطلاع از درب ساختمان خارج میشوم تا مأمورین شما مرا با تیر بزنند.»[۱۹] با این پیشامد و اعلام مراتب بعدی، وضع مزاجی و نیز ابتلا به مرض فتق، ساواک در تاریخ ۴/۴/۴۳ دستور آزادی وی از زندان را با التزام عدم خروج از حوزة قضایی تهران صادر کرد.[۲۰] آیتالله قاضی که هنوز در تهران تحت نظر بود، نامهای به وسیلة پیکی مخصوص نزد امام(ره) ارسال میدارد. خبر آزادی و بازگشت آیتالله قاضی طباطبایی از دستگیری دوم، وقتی به مراجع عظام تقلید و امامخمینی رسید، تلگراف تبریکی به اهالی آذربایجان مخابره کردند: گیرنده: اداره کل سوم تاریخ: ۲۶/۵/۴۳ فرستنده: ساواک آذربایجان شماره: ۵۵۴۸/۳ه تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور بدین وسیله رونوشت متن تلگراف آقای میلانی و [امام] خمینی و شهابالدین نجفی که ورود آقای قاضی طباطبایی را به تبریز تبریک گفتهاند، به صورت اعلامیهای چاپ و در بازار انتشار یافته است. جهت استحضار، به پیوست تقدیم؛ ضمناً مسلّم است که تلگرافهای واصله وسیله آقای قاضی در اختیار عوامل مربوطهاش گذاشته شده است. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی- مهرداد متن تلگراف تبریک حضرات آیات الله العظام مراجع تقلید به اهالی آذربایجان مشهد ـ تبریز، شماره: ۱۰۷۷، تاریخ: ۱۲/۵/۴۳ حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی ـ دامت برکاته ـ : به اهالی آذربایجان مقدم مبارک را تبریک و تهنیتگویان و استمرار نعمت وجود عالی را خواستارم. المیلانی قم ـ تبریز، شماره: ۶۷۳، تاریخ: ۱۹/۵/۴۳ حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی ـ دامت برکاته ـ : پس از تبریک ورود جنابعالی، دوام برکات و موفقیت سرار [سرکار] را در اعلاء کلمه حق و ازهاق باطل از خداوند تعالی خواستار است. خمینی قم ـ تبریز، شماره: ۱۳۶۴، تاریخ: ۱۴/۵/۴۳ حضرت مستطاب آیتالله آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی دامت برکاته از مراجعت آنجناب و استفاضه مؤمنین کمال مسرت حاصل دوام توفیقات را در ترویج اسلام مسئلت مینمایم. شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی[۲۱] سومین دستگیری آیتالله قاضی و تبعید وی از ایران آیتالله قاضی طباطبایی پس از بازگشت به تبریز، دست از مبارزه برنداشت و به فعالیتهای خود ادامه داد. قصد رژیم برای دستگیری و تبعید وی از ایران جزم شد و با تلاش فراوان مأموران، بالاخره در ساعت یک بامداد بیست و نهم مرداد ۱۳۴۳ دستگیر شد. با توجه به احتیاجی که وی به عمل جراحی داشت، پس از بازداشت بلافاصله در بیمارستان مهر تهران بستری شد. امامخمینی(ره) پس از اطلاع، تلگرافی با این مضمون به ایشان مخابره کرد: «حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای قاضی تبریزی ـ دامت برکاته ـ تهران بیمارستان مهر از تجدید بیعدالتی متأثر، اصلاح امور مسلمین را از خداوند تعالی خواستار و رفع نقاهت جنابعالی را خواهانم. خمینی آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی هم با ارسال دو تلگراف از مبارزات وی حمایت کرده، پشتیبانی خود را اعلام داشت. گزارش ساواک از متن تلگراف آیتالله العظمی مرعشی نجفی به شرح زیر بود: اطلاعیه تاریخ: ۲/۶/۴۳ شماره: ۱۷۹۷ طبق اطلاع واصله از قم روز ۱/۶/۴۳ از طرف آقای نجفی، تلگرافی به عنوان آقای سیدمحمدعلی قاضی به شرح زیر مخابره شده است: تهران ـ باشگاه نخستوزیری. حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمحمد قاضی ـ دامت برکاته ـ از محبوس شدن آنجناب فوقالعاده متأثر، ولی مصائب وارده در راه اسلام و حمایت قرآن موجب اجر جزیل و علو درجات میباشد. الصابر الجمع ـ شهابالدین مرعشی نجفی متن تلگراف دوم ایشان هم چنین بود: تهران خیابان زرتشت، بیمارستان مهر، اتاق ۴۱[۲۲] حضرت مستطاب آیتالله آقای قاضی ـ دامت برکاته ـ : از تجدید گرفتاری و حبس آنجناب، قلوب جامعه روحانیت و مؤمنین جریحهدار. از درگاه ربوبی دوام تأییدات سرکار را در ترویج اسلام و حمایت قرآن مسئلت مینماید. شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی[۲۳] آیتالله قاضی پس از بهبودی نسبی، روز چهارشنبه یازدهم آذرماه، به وسیله هواپیما به عراق تبعید گشت. اولین مبارزی که بعد از امامخمینی از ایران تبعید شد، آیتالله قاضی طباطبایی بود. امامخمینی(ره) و آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی در سخنرانیهایی که در مخالفت با احیای کاپیتولاسیون ایراد کردند به زندانی شدن آیتالله قاضی طباطبایی صریح اشاره کردهاند.[۲۴] که این امر نشانة حمایت و پشتیبانی ایشان از آیت الله قاضی و حرکت اسلامی مردم آذربایجان است. پس از دستگیری و تبعید امام خمینی از ایران در پی مبارزه ضد کاپیتولاسیون، آیت الله العظمی مرعشی طی نامهای به آیت الله سید محمد حسن الهی، شوهر خواهر شهید قاضی طباطبایی و برادر علامه طباطبایی، خبر دستگیری و بازداشت امام را به اطلاع وی رسانید. در این نامه میتوان به نقش و جایگاه این مرجع سترگ در نهضت امام پی برد: «چند روز قبل، حضرت آیت الله آقای خمینی ـ دامت برکاته ـ را اوایل فجر صادق دستگیر کردند و فرزند ایشان آمده بود منزل حقیر که تبادل فکری بشود به جهت استخلاص ایشان. دفعتاً خانه محاصره شد و از پشت بام ریختند منزل در اندرونی با دو مسلسل دستی و مأمورین فوق العاده غلاظ و شداّد و خشن ایشان را ببرند. حقیر هرچه التماس که ایشان مهمان حقیر هست، مثمد نشد و مقاومت حقیر مواجه با مواجه نمودن مسلسل شد رو به بنده. رفقایی که در منزل بودند، بنده را بغل گرفته که مبادا مسلسل به کار بیفتد، ایشان را از دست بنده گرفتند. حقیر پای برهنه عقب او دویدم که مرا هم ببرید، نبردند و گفتند مأموریت نداریم. حقیر به قدری ناراحت شدم که بیحال افتادم و فعلاً از امروز مرض قلبی شدت نموده و نمازها و درسها تا حال تعطیل است تا چه بشود...[۲۵] حمایت از مردم فلسطین آیتالله قاضی طباطبایی در سال ۱۳۴۴ از تبعید به عراق بازگشت و مراقبت و کنترل ساواک به شدت افزایش یافته بود، با این حال در سال ۱۳۴۶ در حمایت از مردم فلسطین، کمکهای مالی قابلتوجهی را از مردم تبریز جمعآوری و توسط آیتالله مرعشی نجفی برای آنها ارسال کرد: از استقبال مردم و پولهای جمعآوریشده در تبریز و نیز اقدامات بعدی ساواک، اطلاعاتی در دست نیست. فقط میدانیم که سفیر اردن در ایران با فرستادن تلگرافی به آیتالله نجفی مرعشی، رسیدن کمکهای مردمی ایران را به آوارگان و جنگزدگان اردنی تأیید کرده است. نسخهای از این تلگراف نیز از طرف آیتالله نجفی مرعشی به آقای قاضی ارسال شد و ایشان متن تلگراف را تکثیر کرد تا مردم از رسیدن کمکها به دست آوارگان و جنگزدگان، مطمئن شوند.[۲۶] دستگیری و تبعید آیتالله قاضی طباطبایی از تبریز آیتالله قاضی طباطبایی در خطبههای نماز عید فطر سال ۱۳۴۷ ضمن شرح خطبه حضرت علی(ع)، به لعن و نفرین رژیم اشغالگر قدس پرداخت و گفت: «خدایا کفار اهل کتاب را معذّب بگردان (آمین حضار). اولین آن یهود است. خدایا یهود [دولت اسرائیل] را محو و نابود کن. (آمین حضار) این بیدینها، این لامذهبها که آلت دست بیگانگان شدهاند علیه مسلمانان، با اینها همیشه دشمنی کنید از مراجع تقلید آنهایی که در نظرم است خرید و فروش با اینها را حرام کردهاند؛ عبارتند از: حضرت آیتالله حکیم، آیتالله خمینی، آیتالله میلانی، آیتالله نجفی، همهشان حرام کردهاند... مادامی که اینها از مسلمانان دست نکشیدهاند، با اینها خرید و فروش حرام است. ... اینها در خیال این هستند، بگویم چه اسراری در سینه دارند؟ اینها در این خیال هستند که تمام ممالک اسلامی را تصاحب کنند. اینها در این خیال هستند که شمال حجاز را تصاحب کنند، مدینة منوره به زیر سلطة آنها بیفتد. اینها در این خیال هستند تمام مشاهد متبرکه را تصاحب کنند. شما فکر میکنید [اگر] در آنجا [فلسطین] مسلمانان را اذیت کردند، شما در اینجا راحت خواهید ماند؟! بالله العلیالعظیم، جلوی چشم من است. هرگاه بعضی پیشامدها در آینده پیش بیاید، خدای ناکرده چگونه مسلمانان آنجا را یهودیان [صهیونیستها] از خانهشان بیرون میکنند. در مملکت ما بدتر از آنها [بهائیان] شما را از خانههایتان بیرون خواهند ریخت. هیچگاه غفلت نکنید! همیشه با یهود ضد باشید! قرآن به ما دستور داده است...»[۲۷] به دنبال این سخنرانی، آیتالله قاضی طباطبایی مجدداً دستگیر و به شش ماه تبعید در بافت محکوم شد. آقای قاضی و مأموران همراه، به بافت رسیدند. آیتالله قاضی به وسیلة رانندة ماشین (که از حسنتصادف مرید وی بود) نامهای برای آیتالله مرعشی نجفی و علامه طباطبایی و خانوادة خود ارسال داشته، محل اقامت خویش را اعلام کرد. بدین وسیله خانوادة ایشان و مردم تبریز از نگرانی خارج شدند. از همان آغاز، ساواک مرکز به ساواک کرمان و ساواک کرمان به ژاندارمری بافت دستور جلوگیری از ملاقات وی با افراد و کنترل اعمال و رفتار وی را داده بود.[۲۸] ضمن آنکه اقدامات لازم جهت کنترل مکاتبات و تلگرافهای وی فراهم گردیده بود.[۲۹] آیتالله قاضی در اولین اقدام پس از تبعید، به حضور آیتالله العظمی میلانی، آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و آیتالله سیداحمد اردبیلی نامههایی نوشت که متن آن چنین است: بسمهتعالی ۱۵ شوال/ ۸۸ به شرف عرض مبارک عالی میرساند دوام سایه مبارک و سلامتی وجود مقدس را از درگاه خداوندی مسئلت نموده و صحت و عافیت و استقامت مزاج مبارک را خواستارم و این نامه را از شهرستان بافت به عرض محضر انور میرسانم. شب نهم شوال که از مسجد شعبان بیرون آمدم، حرکت دادند و فعلاً در بافت دعاگو هستم و از این شادم که به جرم اینکه به یهود نفرین کردهام میباشد و البته در محضر مبارک واضح است که یهود دشمن قرآن و اسلام و عدوّ اعداء خاتمالانبیاء(ص) و همة خاندان رسالت هستند و در هر جا باشیم، با آنها دشمن هستیم و هیچ باکی نداریم و به این جرم باید در بافت شش ماه باشم، ولی آزاد هستم و دل شادم که در راه دین با این پیشآمدها مواجه میشوم و خواستم عرض ارادت نموده و خاطر انور را از جریان امر که جز غرضرانی مأمورین خائن چیز دیگر نمیباشد، مطلع و مستحضر نمایم و خدمت عموم آقایان جناب آقای سیدحسین موسوی و سایر آقایان محترم با عرض سلام مصدع هستم ـ ادام الله ظلکم العالی علی رؤس المسلمین ـ . [امضا] سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی نشانی، استان کرمان، شهرستان بافت، توسط فرمانداری»[۳۰] آیتالله قاضی در جایی با دلتنگی میگوید: «... خدا میداند بنده هیچگونه نظر و غرض شخصی با کسی ندارم. هر کس که نسبت به کارهای عمومی و خدمت به مسجد و ملت و دیانت قدم برداشت، با او کمال موافقت داشته و امتنان دارم. حالا چه شده که بنده از راحتی خود دستبردار شده و این مدت را در غربت در زحمت به سر میبرم؟ مگر دیوانه شدهام که از استراحت دست برداشته باشم؟ مانند سایرین و بهتر از آنها میتوانم به استراحت مشغول شده، دچار این زحمات نباشم. فقط خدا میداند با چند کلمه حقگویی، شاید خدمتی به دین و مملکت و ملت کرده باشم و خداوند از ضمایر دلها آگاه است.»[۳۱] ساواک از توزیع نامهها جلوگیری کرد و آنها را در پروندة وی بایگانی نمود. در نظریة گزارش وی آمده بود: «توزیع نامههای فوق و مشابه آن که نامبرده در آینده خواهد فرستاد، به مصلحت نمیباشد، زیرا ارسال آنها اظهارات وی را دایر بر تبعید او به علت انتقاد از یهود تأیید خواهد کرد و جز تحریک افکار، نتیجة دیگری ندارد...»[۳۲] آیتالله قاضی در ایام تبعید گرچه مکاتبات توسط ساواک به شدت مراقبت میشد، اما پیوسته با مراجع تقلید و علمایی همچون آیتالله مرعشی نجفی،[۳۳] آیتالله میلانی،[۳۴] آیتالله حکیم،[۳۵] آیتالله محمد وحیدی،[۳۶] حجتالاسلام مسعودی مرعشی،[۳۷] آیتالله صدوقی،[۳۸] آیتالله دستغیب شیرازی،[۳۹] آیتالله علم،[۴۰] آیتالله سیدکاظم شبستری،[۴۱] آیتالله سیدعلی انگجی، آیتالله بادکوبهای،[۴۲] آیتالله بهبهانی،[۴۳] آیتالله جواد اصفهانی[۴۴] و آیتالله مستنبط غروی[۴۵] چه به صورت نامه و چه به صورت تلگراف در تماس مداوم بود. پس از اطلاع آیتالله میلانی از تبعید قاضی به بافت، ضمن آنکه خود مداوم با تلفن و تلگراف در تماس بود، به آیتالله صالحی کرمانی در کرمان و آیتالله شهید محمد صدوقی در یزد، سفارشهای لازم جهت کمک و مساعدت به ایشان را، طی نامههایی گوشزد کرد؛ از این رو نماینده آیتالله صالحی کرمانی، شیخ جواد نیشابوری به نمایندگی و سفارش از آیتالله میلانی چندین بار از ایشان دیدن کرد.[۴۶] آیتالله میلانی در نامهای به آیتالله صالحی کرمانی نوشت: «... اینک مزاحم میشوم که اگر میسور است از حالات وضعیه جناب مستطاب آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی ـ دامت افاضاته ـ مطلع شوید و مسبوقم بدارید، بسی متشکرم. در اول خبر دادند که ایشان را از تبریز به کرمان تبعید نمودهاند، دیروز خبر رسید که ایشان را به بافت بردهاند بالجمله بسی متأثر و نگرانم... سیدمحمدهادی الحسینی میلانی»[۴۷] آیتالله قاضی در جواب ایشان، ضمن اظهار تشکر نوشت: «حضرت آقای صالحی به مکه مشرف شدهاند و آقای حاج سیدجواد نیشابوری را به بافت فرستاده بودند و مراحم آیتاللهی را با الطاف معظمله ابلاغ نمودند. والسلام»[۴۸] ساواک مرکز طی دستوری خواستار ارسال بیوگرافی جواد نیشابور[۴۹] شد. همچنین آیتالله مرعشی نجفی هم طی نامهای به شیخ علی نجفی در بافت، در مورد آیتالله قاضی سفارشهای لازم را نموده: «به عرض محترم میرساند از ساحت قدس ربوبی دوام تأییدات سرکار را مسئلت مینمایم. غرض از تصریح اینکه چنانکه خاطر شریف مستحضر است، چندی میباشد حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای سیدمحمدعلی قاضی را به بافت تبعید کردهاند و معظمله از خاندان علم و جلالت و خودشان از محترمین علمای آذربایجان میباشند و در آن حدود غریب هستند. امید است سرکار غالباً سرکشی به ایشان بفرمایید و چنانچه حاجتی و گرفتاریای داشته باشند، عطف توجه بنمایید. خداوند توفیقات سرکار را استدام بفرماید... شهابالدین مرعشی نجفی». ساواک به ژاندارمری کرمان دستور میدهد که اگر شیخ علی نجفی خواست با وی ملاقات نماید، به طرق لازم از این عمل جلوگیری شود. ضمناً مشخصات کامل و سوابق وی تهیه و به اداره کل سوم ارسال شود. ارتباط بین ایشان هر هفته صورت میگرفت. در گزارشی آمده است: «به نظر میرسد که اخیراً وجهی از طرف آیتالله نجفی به مشارالیه به وسیله بانک ارسال گردیده که نامبرده وصول آن را اعلام داشته است. ضمناً همه هفته تلگرافاتی بین نامبردگان بالا (آیتالله مرعشی نجفی و قاضی) مبنی بر احوالپرسی مبادله میشود.»[۵۰] در ایام تبعید بین آیتالله قاضی طباطبایی و آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، نامهها و تلگرافهای متعددی مخابره شده است که حکایت از ارتباط نزدیک و صمیمیت خاصی دارد. بخشی از این مکاتبات در پرونده ساواک شهید قاضی طباطبایی موجود است: «موضوع: سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی مورخه ۳۰/۱۰/۴۷ تلگرافی از قم به بافت مخابره که متن آن به شرح زیر به استحضار میرسد. بافت فرمانداری حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آقای قاضی ـ دامت برکاته ـ از کسالت آنجناب نگرانم. منتظر بشارت سلامت هستم. قم، شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی. صوفی» «موضوع: سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی مورخه ۱/۱۱/۴۷ تلگرافی از بافت جهت آیتالله آقای نجفی به قم مخابره که متن آن به شرح زیر به استحضار میرسد. قم. حضرت آیتاللهالعظمی آقای نجفی ـ دام ظله ـ تلگراف مبارک زیارت از مراحم متشکر کسالت را به صحت است. سیدمحمدعلی قاضی. نظریه رهبر عملیات. تلگراف مزبور در جواب تلگرافی است که آیتالله نجفی در تاریخ ۳۰/۱۰/۴۷ به بافت مخابره نموده بود. صوفی» «موضوع سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی مورخه ۱۱/۱۲/۴۷ تلگرافی از قم جهت نامبردة بالا به بافت مخابره که متن آن به شرح زیر به استحضار میرسد: بافت. حضرت مستطاب حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی ـ دامت برکاته ـ . از کسالت آنجناب نگران، امید است شفا عاجل مرحمت شود. شهابالدین الحسینی المرعشی. صوفی» مدت تبعید ششماهه در بافت کرمان به اتمام میرسید، لیکن مسئولین عالیرتبه ساواک اجازه بازگشت وی به تبریز را صادر نکردند: «تیمسار، ریاست ساواک مقرر فرمودند به نامبردة بالا ابلاغ نمایند [که] پس از خاتمه مدت محکومیت نیز نمیتواند به تبریز مراجعت نماید. خواهشمند است دستور فرمایید در اجرای اوامر صادره اقدام و نتیجه را اعلام نمایند. از طرف مدیرکل ادارة سوم، مقدم».[۵۱] سرانجام مدت تبعید به سر آمد. گرچه قرار بود بعد از مدت تبعید به یکی از شهرستانهای شمال کشور منتقل شود، اما بعداً رهسپار زنجان شد.[۵۲] ژاندارمری کرمان جهت خداحافظی وی با مردم بافت، از ساواک اجازه خواست. ساواک انجام مراسم تودیع را بلامانع اعلام کرد. پس از خداحافظی و اظهار قدردانی از مردم خونگرم بافت، همراه محمدرضا که قبلاً برای همراهی پدر آمده بود، راهی زنجان شد: «... ۵/۴/۴۸- برابر گزارش گروهان بافت، شخص مورد نظر ساعت ۰۰/۱۷ مورخه جاری با اتومبیل سواری بنز مشکی ۱۹۰ کرایه شمارة ۳۹۶۴ تبریز، به رانندگی رضا حسینی صادق (صادقی) در معیت فرزندش، سیدرضا از طریق بافت به طرف سیرجان حرکت نمود. فرمانده هنگ ژاندارمری کرمان، سرهنگ امینزاده»[۵۳] آیتالله قاضی و همراهان از جمله حاج قلی گلشن[۵۴] به سمت کرمان حرکت کردند و پس از مدتی به سمت یزد رهسپار شدند. آیتالله قاضی در یزد به دیدار آیتالله محمد صدوقی رفت. شب اتومبیل ایشان به شهر قم رسید. منزل آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، اولین خانهای بود که به روی ایشان گشوده شد. تا اذان صبح آیتالله مرعشی تمام همراهان آیتالله قاضی را به حرم حضرت معصومه(ع) فرستاده و تا وقت اذان صبح به صحبت و گفتگو پرداختند. بعد از آیتالله قاضی به دیدن علامه طباطبایی(ره) رفت و از آنجا راهی آذربایجان شد. محل تبعید ششماهه دوم آیتالله قاضی طباطبایی در زنجان بود: «پس از مراجعت از آن سفر، باز در زنجان به اقامت اجباری قریب به ششماه بودم و از مهربانیهای اهالی محترم زنجان عموماً و از مهماننوازی و محبتهای بیپایان صدیقنا الاخ الامجد، علامهی جلیل آیتالله آقای حاجآقا عزالدین حسینی (دامت برکاته) خصوصاً کاملاً برخوردار بوده و به ویژه از مذاکرات علمی و مباحثات فقهی و ادبی و تاریخیای که در حضور آن برادر مکرم معظم واقع میشد، صفای عجیب و حظوظ روحی غریب داشت که به وصف نمیآید...»[۵۵] به علت نزدیکی راه، مریدان پس از اطلاع از حضور ایشان در زنجان، به شکل گستردهتری به دیدار وی میآمدند. نظر به رفت و آمد زیاد، کنترل ساواک بر مکاتبات وی کاسته شد، لیکن حضور افراد برای دیدن وی مرتب گزارش میشد. ضمن آنکه تلگرافهای وی هم با کسب اجازه از مرکز به وی داده میشد: «تلگراف زیر غروب ۲۸/۴/۴۸ از قم به عنوان امام جمعه زنجان و قاضی طباطبایی به زنجان مخابره شد که هنوز به دست اشخاص ذینفع داده نشده است. مقرر فرمایند نظیر تلگرافی ابلاغ فرمایند. از قم به زنجان- منزل حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای امام جمعه ـ دامت برکاته ـ حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آقای قاضی ـ دامت برکاته ـ : از تجدید گرفتاری آنجناب شدید متأثر [شده] رفع آن را از ساحت ربوبی خواهانم. شهابالدین الحسینی مرعشی نجفی ۲۹/۴/۴۸- سجدهای»[۵۶] مراودات و مکاتبات آیتالله شهید قاضی طباطبایی با آیتالله العظمی مرعشی نجفی از سال ۱۳۴۸ تا لحظه شهادت آیتالله قاضی در سال ۱۳۵۸ ادامه داشت که مکاتبات ایشان نزد حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی قاضی طباطبایی در کتابخانه شهید بزرگوار نگهداری میشود. آیتاللهالعظمی مرعشی پس از قیام حماسهانگیز مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ که در چهلم شهدای قیام مردم قم در ۱۹ دیماه به وقوع پیوست، اعلامیه در حمایت از قیام صادر کرد که به صورت اعلامیه چاپ و منتشر گردیده است.[۵۷] در سال ۱۳۵۷ مکاتبات آیتالله قاضی به شدت کنترل میشد که ساواک در گزارشی به تاریخ ۹/۱/۱۳۵۷ اعلام میکند: «موضوع: محمدعلی قاضی طباطبایی دو فقره نامه که به آدرس نامبرده بالا ارسال گردیده است، برابر موارد وجیهی عیناً تقدیم میگردد. نظریه یکشنبه: مفاد خبر مورد تأیید است. نامههای مذکور مورد بررسی قرار گرفت، یکی از جانب آیتالله سیدشهابالدین نجفی مرعشی جهت قاضی ارسال گردیده که چون مطالب هر دو ضدامنیتی و تا اندازهای برخلاف حقیقت بود و از طرفی به احتمال زیاد بعد از رسیدن به دست قاضی تکثیر میگردید، از توزیع آنها جلوگیری به عمل آمده و هر دو نامه به پیوست ایفاد میگردد. (علیم) نظریه جمعه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. (مشاهیر)»[۵۸] در آبان ماه سال ۱۳۵۷ عوامل ساواک نامههای جعلی به نام امامخمینی و آیتالله مرعشی نجفی در آذربایجان منتشر نمودند که در آنها به اهانت و تخطئه آیتالله قاضی پرداخته شده بود هم حضرت امام و هم آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی بلافاصله پس از اطلاع از این اقدام موهن، با نگارش و ارسال نامه خطاب به آیتالله قاضی طباطبایی از وی اعلام حمایت میکنند: «موضوع محمدعلی قاضی طباطبایی بدین وسیله یک فقره نامه که بیان شده، ارسال گردیده است؛ عیناً تقدیم میگردد. نظریه یکشنبه= ضمن تأیید مفاد خبر نامه ذکر شده به وسیله آیتالله مرعشی جهت قاضی ارسال گردیده است که دو برگ فتوکپی نامه و پاکت ذکر شده به پیوست میباشد؛ ضمناً نامه مذکور پس از بهرهبرداری توزیع گردید. علیم نظریه جمعه= نظریه یکشنبه مورد تأیید است. مشاهیر» «بسمهتعالی به عرض عالی میرساند از ساحت قدس الهی به وسیلة حضرات اهلبیت عصمت و طهارت مسئلت میشود که پیوسته موفق و مؤید به ترویج شرع انور بوده باشید. غرض از تصدیع امروز شخصی از فضلاء آذربایجان نقل نموده که نوشته به امضای حقیر و بعضی از آقایان گرام ـ دامت برکاته ـ مبنی بر اهانت نسبت به آنجناب نشر شده. حقیقتاً متأثر شدم که چقدر فساد بر این زمانه غالب شده؛ علم الله و شهد کذب محض است و محض کذب و جداً تکذیب میشود. رویة حقیر بر سرکار معلوم است که این روحیه را ندارم. از خداوند خواهانم علی اسرع وجه و امکن وقت، این جاعل را خودش مفتضح بفرماید و به جزای عمل خود برسانند. بحمدلله الطاهرین زیاده تصدیع نمیشود، جز التماس دعا. والسلام ... شهابالدین المرعشی النجفی ۲۳ ذیالحجه ۱۳۹۸» و پس از شهادت آیتالله قاضی طباطبایی هم معظمله مراسم ترحیمی در قم برپا کرد که در این مراسم حضرت امام هم شرکت نمود.[۵۹]تصویر اسناد در منبع آمده است. پیام بهارستان شماره ۱۷ -------------------------------------------------------------------------------- [۱]. رحیم نیکبخت، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی [۲] .صمد اسمعیل زاده، پزشک، محقق و پژوهشگر علما و رجال [۳]. الگار، حامد، دین و دولت در ایران، نقش عُلما در دورة قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرّی، تهران، انتشارات توس، ۱۳۶۹، ص۳۴. [۴]. همان، ص۴۷. [۵] . عنایت، حمید، تفکر نوین سیاسی اسلام، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص۲۴. [۶]. استاد بزرگوار حجت الاسلام رسول جعفریان در مقاله مبسوطی با عنوان نقش روحانیت در دفاع از استقلال ایران، آیت الله العظمی مرعشی نجفی در سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران به گوشه هایی از نقش و جایگاه این مرجع فقید، پرداختهاند. [۷]. رک. به: رفیعی مرودشتی، علی، شهاب شریعت، درنگی در زندگی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۳۷۳. [۸]. رک. به: آیتاللهالعظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ۳ جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۸. [۹]. رفیعی، همان، ص ۲۰۱. [۱۰] . رک. به: نیکبخت، رحیم، صمد اسمعیلزاده، زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، صص ۱۲۱-۱۲۰. [۱۱] . این خواستهها عبارت بود از: ۱- آزادی کامل مراجع محترم تقلید و رهبران دینی و معذرتخواهی از آنها. ۲- اجرای کامل قانون اساسی. ۳- تهیه مقدمات یک انتخابات آزاد و قانونی. [۱۲]. پرونده آیتالله قاضی طباطبایی در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۶۶ و ۶۷. [۱۳]. همان پرونده، ص ۶۹. [۱۴]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی (جلوه محراب)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، ص ۸۱-۸۰. [۱۵]. جلوه محراب، ص ۱۵۵. [۱۶]. چهرههای شاد حضرت امام و آقای قاضی حاکی از این شوق دیدار بود. آیتالله قاضی پشت یکی از عکسهای این دیدار به آیتالله سیدحسن الهی نوشته است: «حضرت آقای الهی این عکس بعد از اینکه از روی آن برداشته شد، همین قطعه را خود حضرتعالی نگاه دارید، لازم است. سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی» (جلوه محراب، ۱۲۳) (س ش ۲۵). [۱۷]. همان پرونده، ص ۱۵۵-۱۵۰؛ و اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص ۲۴۱ و ۲۳۹. [۱۸]. همان، ص ۱۴۴. [۱۹] . جلوه محراب، ص ۱۵۶. [۲۰] . همان، ص ۱۵۹-۱۵۸. [۲۱] . جلوه محراب، سس ۱۶۷-۱۶۶. [۲۲] . نخستوزیری- سازمان اطلاعات و امنیت کشور- گیرنده: تیمسار ریاست ساواک، اداره کل سوم بخش ۳۲۱- فرستنده: ساواک تهران، تاریخ: ۱۲/۷/۴۳، شماره: ۱۴۷۲۳، موضوع: حاج سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی ساواک قم گزارش مینماید: بدین وسیله یک برگ رونوشت تلگراف ارسالی آقای نجفی به آدرس نامبرده بالا جهت استحضار به پیوست ایفاد میگردد. رئیس ساواک استان مرکزی- مولوی [۲۳] . جلوه محراب، صص ۱۸۰-۱۷۷. [۲۴] . نیکبخت، اسمعیلزاده، همان، ص ۲۱۰-۲۰۹. [۲۵]. آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، همان، ص۳۷۵-۳۷۶ [۲۶]. هدایتالله بهبودی، تبریز در انقلاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۱، ص ۱۴۵. [۲۷]. نوار سخنرانی موجود است. [۲۸]. همان پرونده، ج چهارم، ص ۶۴ و ۶۱ و ۶۶-۷۸-۱۰۸؛ و جلد پنجم، ص ۷۹. [۲۹] . همان پرونده، ص ۶۷-۶۵؛ و همان پرونده، ص ۱۰۸ استعلام ساواک کرمان از ژاندارمری کرمان به تاریخ ۱۴/۱۱/۱۳۴۷. [۳۰] . جلوه محراب، ص ۲۴۷. [۳۱] . جلوه محراب، ص ۳۱۵. [۳۲] . جلوه محراب، ص ۲۴۹. [۳۳] . همان پرونده، ج۵، ص ۳، ۳۱؛ ج۷، ص ۲۸؛ و ج۸، ص ۲ و ۸۹ و ۸۸. [۳۴] . همان، ص ۱۷-۱۴؛ و ج۶، ص ۱۲-۱۰، ۹۹؛ و ج۷، ص ۷۳، ۹۳-۹۱. [۳۵] . همان، ص ۱۰۶؛ و ج۶، ص ۴۲، ۸۵. [۳۶] . همان پرونده، ج۵، ص ۳۰، ۳۱؛ ج۷، ص ۲۸؛ ج۸، ص ۲ و ۸۹، ۸۸. [۳۷] . همان، ص ۱۷-۱۴؛ و ج۶، ص ۱۲-۱۰، ۹۹؛ و ج۷، ص ۷۳، ۹۳-۹۱. [۳۸] . همان، ص ۱۰۶؛ و ج۶، ص ۴۲، ۸۵. [۳۹] . همان پرونده، ج۵، ص ۳۰، ۳۱؛ ج۷، ص ۲۸؛ و ج۸، ص ۲ و ۸۹ و ۸۸. [۴۰] . همان، ص ۱۷-۱۴؛ و ج۶، ص ۱۲-۱۰، ۹۹؛ و ج۷، ص ۷۳، ۹۳-۹۱. [۴۱] . همان، ص ۱۰۶؛ و ج۶، ص ۴۲، ۸۵. [۴۲] . همان، ص ۲۸. [۴۳] . همان، ص ۱۰۵. [۴۴] . همان، ج۶، ص ۳۰-۲۶. [۴۵] . همان، ج۵، ص ۸-۲. [۴۶] همان، ج چهارم، ص ۱۰۹. [۴۷] . همان پرونده، ص ۱۱۵. گزارش جریان ملاقات آیتالله صالحی با آقای قاضی (همان پرونده، ص ۷۹-۷۸؛ و ج چهارم، ص ۱۰۹). [۴۸] . همان پرنده، ج ششم، ص ۵۷- ۵۵. [۴۹]. حجت الاسلام جواد نیشابوری در اوایل اسفند ۱۳۸۹ رحلت نمود. [۵۰]. همان پرونده، جلد هفتم، ص ۲۸-۲۰. [۵۱] . همان پرونده، ج هفتم، ص ۴۷. [۵۲] . همان، ج هشتم، ص ۶۷، گزارش شمارة ۲. ۶۵/۳۱۶-۱۸/۳/۴۸. [۵۳] . همان، ص ۶۶. [۵۴] . از بازاریان متدین تبریز و متولد ۱۲۹۹، از نزدیکان آیتالله قاضی. [۵۵] . تحقیق دربارهی اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص ۷۷۴. [۵۶] . همان پرونده، ج نهم، ص ۳۱. [۵۷] . بهبودی، همان، ص ۳۰۴-۳۰۳. [۵۸]. جلوه محراب، همان، ص ۴۱۸. [۵۹]. نیکبخت، اسمعیلزاده، همان، ص ۳۷۶.