گام به گام دارد «آزاد»تر میشود منطقهی آزاد تجاری، صنعتی ارس و هر روز بر گسترهی نفوذ و حضور این پدیدهی اغواگر و زیادهخواه افزوده میشود. «نیتهای خیرِ تکنوکراتهای بدون اتیکتِ اصولگرا» هم البته در این پیشروی و قوام و دوام بیتاثیر نبوده است! این خیرخواهان که امروز دارند پایههای غول بیمنطقی به نام منطقهی آزاد را در دل طبیعت بکر و خاک گوهرخیز خداآفرین و توابعش محکم میکنند، مدعیاند که دارند به «توسعه»ی منطقه کمک میکنند... میگویند اهالی منطقه را به نان و نوا خواهند رساند از یک سو و استان را هم منتفع خواهند کرد از منافع سرمایهگذاری در این منطقه. پربیراه هم نمیگویند آقایان؛ کیست که نتواند منافع حضور صاحبان سرمایه را در یک منطقهی آزاد دریابد؟ همین الان هم کلی اتفاق بزرگ افتاده در منطقه. هیچ نباشد، صدها دستگاه خودروی بهتر از هواپیماهای دست دوم ما، دارند در جادههای استان جلوهگری میکنند و چه جلوهای دادهاند این عروسهای فرنگی به جادههای بدریخت ما! اتومبیلهای زاقارت و آبروریز خودی کجا و این محصولات اعجابآور کجا؟! اصولاً «توسعه» یعنی همین دیگر. و چرا باید بدخواه چنین پدیدهی مبارکی بود؟ چرا نباید اجازه داد که چهرهی درب و داغان شهرها و روستاهای ما، به مدد این آب و لعابِ احیاگر، رنگِ نوشدگی به خود ببیند؟ توسعه یعنی همین و تکنوکراتهای مظلوم که عدهای رفاهندیدهی سنتی دارند بدشان را میگویند، دنبال همین تحفه بودند. گیرم که تکنوکراتهای دولت سازندگی و اصلاحات بیرون گود باشند، تکنوکراتهای اصولگرا که هستند! رسالت ناتمام آن تکنوکراتهای مظلوم را این تکنوکراتهای متعهد به اتمام میرسانند امروز. سادهانگارانه است اگر تصور شود که کشاورزان و دامپروران آفتاب سوختهی خداآفرین و جلفا _ که حالا افتخار دخول در منطقهی آزاد تجاری،صنعتی ارس را یافتهاند _ با مشاهدهی خودروهای اعجابآور خارجی، تاکسی هوایی، تفریح با هواپیما و دهها جلوهی دلربای دیگر از به اصطلاح «آزادشدگی»، همچنان انگیزهی کشاورزی با هزار مرارت و ریسک را در خود زنده نگه دارند. سادهانگارانه که گفتم به حکم رعایت ادب بود وگرنه درستش این است که بگوییم بلاهت است چنین تصوری. مردمی که نظارهگر این «مانور تجمل» هستند، قوهی محاسبهی خود را به کار میگیرند و چرتکه میاندازند و میرسند به این نتیجهی عقلانی که زمینهای خود را بفروشند و خلاص شوند از رنج کشاورزیِ زیانده و سولهای بزنند و ویلایی برپا کنند و دفتر و دستکی راه بیندازند و بشوند یکی مثل همهی این خوشبحالهایی که با خودروهای چند صد میلیونی در سواحل ارس صفا میکنند. مگر دیوانهاند که بنشینند به انتظار فصل برداشت و درآمد احتمالیِ خرید تضمینی گندم؟! مناطق آزاد، این یادگار تکنوکراتهای عصر سازندگی، دارند تهماندههای استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور را پیش پای غربِ بهبنبسترسیده حراج میکنند. و دیر نیست زمانی که هویت فرهنگی، اجتماعی و مزیت اقتصادی، کشاورزی این مناطق در منجلاب «آزادشدگیِ متوهمانه» لجنمال شود. مدیرانی که پیروزمندانه ظهور جلوات مدرنشدگی در این مناطق را فریاد میزنند، به واقع جادهصافکنِ تمدنِ پوسیدهای شدهاند که امروز نفسهایش به شماره افتاده و اگر هم هنوز از پای نیفتاده، این ماییم که داریم نجاتش میدهیم.