نورالدین پسر ایران کتاب خاطرات «سید نورالدین عافی» است؛ پسری شانزده ساله از اهالی روستای خلجان در حوالی تبریز در آذربایجان شرقی که مانند دیگر رزمندههای نوجوان ایران با تلاش و زحمت فراوان رضایت والدین و مسئولان را برای اعزام به مناطق عملیاتی جلب کرد و از دی ماه ۱۳۵۹ ـ یعنی تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی ـ به جبهههای نبرد با متجاوزان رفت. او حضور در گردانهای خطشکن لشکر ۳۱ عاشورا را به عنوان نیروی آزاد، غواص و فرمانده دسته و در جبهههای مختلف تجربه کرده و بارها مجروح شده است. نورالدین نزدیک به ۸۰ ماه از دوران جنگ تحمیلی را با وجود جراحات سنگین و شهادت برادر کوچکترش سید صادق -در برابر چشمانش- در جبهه ماند و در عملیاتهای متعددی حضور داشت و جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس است. کتاب «نورالدین پسر ایران» که انتشارات سوره مهر آن را در آذر ماه ۱۳۹۰ منتشر کرده، ششصدمین کتاب دفتر ادبیات و هنر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در ۲۳ سال فعالیت این دفتر به حساب میآید. خاطرات سید نورالدین عافی را ابتدا در سال ۱۳۷۳، آقای موسی غیور طی ۴۰ ساعت مصاحبه به زبان آذری ضبط کرد و خانم معصومه سپهری از سال ۱۳۸۳ کار پیادهسازی و تنظیم این مصاحبهها را بر عهده گرفت. ایشان برای فراهم آوردن این کتاب ۷۰۰ صفحهای، شخصاً نیز چندین مصاحبهی تکمیلی از صاحب خاطرات و همرزمان او گرفت. دستنوشته حضرت آیتالله خامنهای بر حاشیه کتاب «نورالدین پسر ایران» طی مراسمی با حضور جمعی از فعالان فرهنگی در مؤسسه حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب منتشر شد. متن این تقریظ که طی مراسمی با حضور جمعی از فعالان فرهنگی در مؤسسهی حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب به راوی «سید نورالدین عافی»، همسر وی و نویسنده کتاب «معصومه سپهری» اهدا شد، به شرح زیر است: «بسم الله الرحمن الرحیم این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحهی پُرکار و اعجاز گونهی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشتهاند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرینزبانی که از قریحهی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازکاندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشههایی که عادتاً در بیان خاطرهها نگفته میماند، از ویژگیهای برجستهی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانهی همسری است که تلخیها و دشواریهای زندگی با رزمندهای یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است. ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم و الحمدالله ۹۰/۱۰/۲۰» کتاب نورالدین پسر ایران کتاب ادبیات داستانی و غیرداستانی مقاومت زیاد خوانده بودم؛ ولی درباره نورالدین بهت زدهام. بارها وسط مطالعه کتاب را بستم و به دیوار روبرویم خیره شدم. جوانی که در ۱۷ سالگی ۷۰ درصد جراحت دارد و با همان پیکر آتش گرفته و سرهم بندی شده، ۸۰ ماه دیگر با خود، آتش و دشمن میجنگد. بارها با خود گفتم امکان ندارد چنین وضعیتی را کسی تحمل کند. اگر کتاب در قالب ادبیات داستانی بود هم آن را به اغراق و مبالغه گویی متهم میکردم. همیشه احمد دهقان را به خاطر «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» زمانی که له شدن «علی» -جوان آر پی جی زن- را زیر شنی تانکهای عراقی در کربلای ۵ توصیف میکند، ستایش میکردم. با «ناصر» آن داستان گریسته بودم، همچنین با سید ابوالفضل کاظمی، وقتی که در «کوچه نقاشها» تکه پاره شدن همرزمانش را در هور روایت میکند، و اوج حماسه را تجربه کرده بودم، هنگامی که بابا نظر سوار بر موتور، خط پدافندی را در شلمچه طی میکند تا گریبان افسر عراقی را بگیرد؛ در حرمان هور، حماسه یاسین، مرد و... ولی «نورالدین، پسر ایران» مرا از گریستن و افتخار کردن و حسرت خوردن، به بهت زدگی کشاند. روایت نورالدین از بدر، والفجر هشت، کربلای ۴ و یا مهدی، بینظیر است. دقیق، صادقانه و عمیق. بارها درباره این عملیاتها شنیده و خوانده بودم. ولی هیچگاه آن را ندیده بودم. نورالدین آن را به من نشان داد. هنگامی که صحنه بازگشتن به محل شهادت «امیر» را در زیر آتش بی امان در فاو روایت می کند، انگار که زیر بغلش را گرفته باشم و با او مرثیه سر داده باشم... وقتی که دندانهایش قفل شده بود و او مجبور شد دو دندانش را بشکند تا چیزی بخورد، دندان درد گرفتم... وقتی در سرمای اسفند در عمق کارون غواصی می کرد، سردم شد و به خودم لرزیدم... روزی که شکمش منفجر شد و روده هایش بیرون ریخت، سرگیجه گرفتم... ... ولی نورالدین گاهی توان تصور صحنهها را هم از من گرفت و من فقط کتاب را بستم و خیره ماندم به دیوار روبرویم. وقتی که دستش در صورتش فرو رفت... وقتی که آتش خمپاره او را به یک گلوله ی گوشت کباب شده بدل کرد، وقتی که پس از چند هفته صورت جدیدش را در آینه دید... وقتی که جنازه ی «امیر» را در وادی رحمت به خاک سپرد... وقتی که تلویزیون خبر پذیرفته شدن قطعنامه را اعلام کرد... -به مناسبت هفته دفاع مقدس نورالدین پسر ایران در گفتوگویی با خبرگزاری فارس از هشت سال جنگ تحمیلی میگوید. تلخترین روزهای نورالدین پسر ایران «سید نورالدین عافی» معروف به نورالدین پسر ایران میگوید: فرارسیدن هفته دفاع مقدس مرا به یاد نخستین روزهای جنگ میاندازد روزهایی که هواپیماهای دشمن بعثی میآمدند و شهرهای ما را بمباران میکردند مرا به یاد مظلومیتهایمان میاندازد که در ابتدای دفاع مقدس دچارش شده بودیم. وی افزود: خبر حمله هواپیماها و نیروهای دشمن بعثی عراق را در اتوبوس شرکت واحد در تهران به هنگام رفتن از میدان امام حسین به میدان خراسان شنیدم، به حرفهای مسافران هم در داخل اتوبوس که با همدیگر صحبت میکردند گوش میدادم شنیدم که یکی میگفت شوش را محاصره کردهاند بین راه وقتی به میدان شوش رسیدم از اتوبوس پیاده شدم تا محاصره شوش را ببینم دیدم هیچ خبری نیست به کسی چیزی نگفتم شب که برادرم به خانه آمد و موضوع را برایش تعریف کردم گفت که شوش شهری در منطقه جنوب است. نورالدین پسر ایران ضمن اظهار این مطالب خاطرنشان کرد: دوران دفاع مقدس از نوجوانهایی مثل من آدمهایی را ساخت که بعدها دنیا در مقابل اطلاعات، طرحها و عملیاتهای آنها سر تعظیم فرود آوردند و شاید هم به همین خاطر بود که امام بزرگوار فرمودند جنگ نعمت است و دانشگاه انسانساز است. وی افزود: بعد از ۲.۵ سال اواخر سال ۱۳۶۲همان آدمها( رزمندگان اسلام) آن قدر پیشرفت کردند که عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، خیبر و بدر را آفریدند و پیروزهایی بزرگ آنها جهانیان را به حیرت انداخت. آدمها، جبهه را دوستداشتنی کرده بودند راوی کتاب «نورالدین پسر ایران» یادآور شد: در طول هشت سال جنگ تحمیلی، درست است جنگ بود و امکانات نبود؛ اما جبههها بهشت بود؛ ما بعد از عملیات «خیبر» نان برای خوردن نداشتیم و مجبور شدیم حدود ۳۵ ـ ۴۰ روز نانهای خشکی را که داخل گونیها برای حیوانات نگه داشته بودند، بخوریم؛ نانهایی که گاهی اگر ۲۰ دقیقه هم در آب میماندند برای خوردن نرم نمیشدند و نمیتوانستیم سیر بخوریم؛ اما با همه اینها جبهه را خیلی دوست داشتیم، آدمها، آنجا را دوست داشتنی کرده بودند. وقتی از جنگ به شهرها آمدیم با آنکه ظاهراً بهشت بود، اما برای ما جهنم بود. خوشحالترین انسانها سیدنورالدین عافی بین کرد: رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس کلمه ایثار را به عینیت رساندند آنها که در عملیاتها از همدیگر سبقت میگرفتند و قبل از از عملیات حنا به دست و پاهای، خود میگذاشتند و نشان میدادند که چقدر عاشقانه در راهی که انتخاب کردهاند، حرکت میکنند آنان که بهترین معامله را با خدا میکردند و خوشحالترین انسانها بودند و خندان سوی خدا میرفتند. وی اظهار کرد: اکنون که یکبار دیگر هفته دفاع مقدس فرا میرسد وظیفه ما است که به راه شهدا و رزمندگان اسلام که در راه دفاع از دین و مملکت جانشان را فدا کردند ادامه دهیم، راه آنهایی که هشت سال عاشقانه جنگیدند تا نگذارند ذرهای از خاک میهن اسلامی به دست دشمن بیافتد و یا خدشهای به نظام اسلامی وارد بیاید. توصیه نورالدین پسر ایران برای موفقیت/ از ولایت دفاع کنید تا موفق شوید به گفته نورالدین پسر ایران در شرایط کنونی هم که دشمن با ترفندهای مختلف قصد فریب جوانان را دارد ایثار امروزی جوانان درس خواندن و فراگیری علوم آنان است، چرا که همین جوانان مدیران آینده کشور اسلامی خواهند بود و در چنین شرایطی است که دشمن نخواهد توانست خدشهای به نظام اسلامی وارد کند. البته باید توجه داشت هیچکدام به نتیجه نمیرسد الا اینکه همانطور که شهدا و رزمندگان با ایثار خود همواره از ولایت دفاع می کردند اینها نیز از ولایت دفاع کنند تا به موفقیت برسند. گفتوگو: محمدحسن علملو