دیگر تقریبا یک قصه تکراری است بیان مشکلات مردم از دریچه شعر و طنز و تکان نخوردن آب از آب، اما خب به هر حال در این بازار آشفته و شرایط کنونی، همین هم غنیمت است؛ چه حرف امروز باشد چه میراث گل آقای عزیز که به امروز طعنه میزند! خدایا، کارمندی ناتوانم کشیده پوستی بر استخوانم حدوداً یک سه ماهی هست، اکنون ندیدم گوشت یا مرغی به خوانم خدایا بسکه نالیدم همه شب دگر نه تاب مانده، نه توانم تمام برجها از نیمه تا سی به فکر وام و قرض از دیگرانم زنم از صبح و بعدازظهرها من کوپن در دست، از هر سو روانم تو «ارزانی» چرا مرحوم گشتی؟ کجایی آخر، ای آرام جانم؟ خدایا رشتیام، «تی جانِ قوربان» کته بیگوشت خوردن من نتانم! ** آرزو! دردم زحد گذشته و درمانم آرزوست عمری بدون غصه و حرمانم آرزوست اعصاب خلق از جدل و فتنه درهم است این یک دو روز چهره خندانم آرزوست از بس که حرف و وعده کاذب شنیدهام یک جو عمل زهمت مردانم آرزوست صد رحمت و درود به روح کسی که گفت: «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» ** «بعضی از مینیبوسها در مسیر خود کار نمیکنند و بیش از نیمی از راه را نمیروند.» ـ اطلاعات نیست تنها در این میان مینیبوس که به تهران نمیروند از راه جمع بسیار، خاصه کاسبها شدهاند از مسیر خود گمراه راه خود را نمیروند آنان عجبا ، لاالهالا الله! «دو مرکز پیوند مغز و استخوان به زودی در تهران و شیراز افتتاح میشود.» ـ کیهان بهر پیوند مغز انسانی مرکزی گشته دایر از پی «بافت» هر کجا هست صحبت از پیوند باید آنجا به جان و دل بشتافت لیک با این همه گرفتاری مغز سالم کجا توانی یافت؟ «مردان و جوانانی که ممکن است وجودشان در دهات و زادگاههای خود ثمربخش و مفید باشد بهکارهایی از قبیل کوپن یا سیگارفروشی و غیره در تهران پرداختهاند.» روستازادگان زحمتکش که به این شهر کردهاند فرار میفروشند و میخرند، کوپن سر هر کوی و کوچه و بازار عوض ازدیاد محصولات روی آوردهاند بر سیگار با چنین وضع حال باید گفت: و قنا ربنا عذابالنار! «یک جوان اتریشی پدر و مادر و پنج نفر از دوستان خود را کشت» ـ کیهان خبری پخش در جهان گردید از جنون جوان اتریشی کُشته یاران و هم محارم خویش با سیهکاری و بداندیشی لیک در این زمینه است کسی گیرد از وی در این جهان پیشی کیست او؟ قاتل زمان «شامیر» غول بیبند و بار بد کیشی!گل آقا. شماره۷. پاییز ۱۳۶۹