عدم سازگاری میان " بود و نمود"ها - البته با نسبتهای مختلف - خصیصه تردید ناپذیر بخش عمده ای از جامعه ماست. در چرائی این عارضه دلایل چندی را میتوان برشمرد اما اساسی ترین آنها را شاید بتوان نگاه حداکثری (ایده آلیستی) مردم ما از انسان و جهان دانست. این که از هر چیز و هر کس انتظاری حداکثری و آرمانی داشته ایم و این نگاه ذائقه ما تا آنجا به تیزی و وسواس راه برده است که کمترین کمبود و نقصی را از هیچ چیز و هیچکس بر نتابیم و تمام بود و نبود او را به ضرب همین کمبود نادیده بگیریم و همین یک عارضه کافی است که افراد جامعه ای را برآن دارد تا برای حفظ حیثیت اجتماعی خویش به هر حیلتی خود را در قواره آن ایده آل ها نشان دهند. تلخ تر اینکه گاه این ظاهرپردازی های حتی اجباری شخص را تا آنجا پیش می برد که خود نیز به داشته های غیر واقعی و ادعایی خویش باور میاورد و آن شخصیت کذایی همه تار و پود وجودی او می شود و این البته همان بحران هویتی است که اغلب ما خود را ازآن مبرا می دانیم. و بی تردید تکثیر چنین انسانهایی به تولید جامعه ای خواهد انجامید با افرادی از درون تهی و از بیرون پر رنگ و پر مدعا. به گمان من ما این نگاه حداکثری را از برکت دین بی بدیل مان داریم. افق ها و ایده ها و ایده آل های رفیعی که دین به ما نشان داده است ذائقه مان ما را تا بدانجا بلندنظر و خوش سلیقه و مشکل پسند بار آورده است که به ذره ای کمتر از آن ایده آل ها رضایت نمی دهیم و البته این رسالت و اعجاز بی تردید دین است که بهترین ها را نشان دهد و بالاترین ها را بنماید اما این موهبت بی نظیر و منظر بلند اگر با تربیتی درست همراه نباشد که نگاه آدمی را به حقیقت ها و واقعیت ها هم زمان باز کند، او را به ورطه آرمانگرایی محض می راند که نتیجه اش ذکر شد. اما این واقعیت ظریف را نباید از نظر دور داشت که از زیبایی های همین دین یکی این که در اوج بلند نمایی و اوج نگاری، چشم بر واقعیات وجودی انسان نمی بندد که "لا یکلف الله نفسا الا وسعها" و ما را نیز به رعایت ظرفیت ها و ظرافت های هم نوعان تاکید میکند اما چنانکه گفته شد نگاه مطلق بین آدمی همواره او را به دیدن و خواستن بالاترین ها خوانده و خود و دیگران را به داشتن بالاترین ها واداشته است و چون احراز آنی چنین خصایصی از انسانی با این مختصات مقدور نیست، ناگزیر او را به نمایاندن ویژگیهای نداشته وادار کرده است .به گمان من اگر شرط اساسی هر تحول اخلاقی و اجتماعی حضور خود واقعی انسان هاست؛ لاجرم نظام تربیتی ما باید برای پروراندن انسانهایی برنامه ریزی و همت کند که پیش و بیش از داشتن ظاهر خوب، به داشتن واقعیت خوب بها دهد و بر این حقیقت عمیق باور داشته باشد که تجاهر به بدی اگر مذموم است، تظاهر به خوبی نیز به همان اندازه مذموم است.