Quantcast
Channel: پایگاه خبری اهراب نیوز - آخرين عناوين :: rss_full_edition
Viewing all articles
Browse latest Browse all 2369

پالایشگاهی که بزرگ نبود!

$
0
0
پیشنهاد سفر به منطقه آزاد ارس و بازدید از نخستین مینی پالایشگاه خصوصی کشور را به خاطر حضور در برنامه های یکی از کاندیداهای انتخابات آتی ریاست جمهوری به تبریز رد کرده ام. ساعت ده شب است که خبر می رسد برنامه جناب کاندیدا لغو شده و من بلافاصله آقای فرشباف را می گیرم: هنوز برای سفر فردا جا دارید.شش صبح است و بعد نماز راه میافتم به سمت محل قرار. اصولا خبرنگار جماعت انسان های سحر خیزی نیستند و امیدی به خوش قولی شان ندارم، اما با کمال تعجب می بینم تقریبا آخرین نفری هستم که به جمع اضافه می شوم. مینی بوس راه می افتد؛ برنامه: بازدید اصحاب رسانه تبریز از پالایشگاه تبریز پترولیوم ارس.راه به بحث گذشته است و صبحانه خوری و البته من صفحاتی از کتابی را هم خوانده ام. می رسیم به جلفا. نفر پشت گوشی همراه به جناب فرشباف زعیم این قوم خبرنویس می فرماید نیم ساعتی باشید تا برسیم. این نیم ساعت را می رانیم داخل شهر و دوستان که گویا کیک و شیر نمی تواند جای صبحانه عادتی را بگیرد، می روند سمت نان کره ای.نیم ساعتی را راه می رویم از میان روستاها تا برسیم به محدوده شهرک صنایع سنگین و ایو اوغلو. راستش را بخواهید با تصوراتی که از پالایشگاه داشتیم جور در نمی آمد. فکر می کردیم یک سازه های عظیمی را خواهیم دید و دودکش ها و... که البته اینگونه نبود. تجهیزاتی ساده و جمع و جور.مدیر تولید که توضیح داد، به دستمان آمد که خوراک مجموعه شان در نبود نفت خام (که هنوز با تخصیص سهمیه نفت خام به این مینی پالایشگاه موافقت نشده) میعانات گازی است که از ایلام و کنگان توسط تانکرها آورده می شود و و خروجی اش هم نفت سفید، بنزین و گازوییل است.دست کریم جمالی به یکی از لوله هایی که برای عملیات تقطیر حرارت داده می شود خورده و سوخته که باب شوخی هم باز شده. خلیل غلامی هم که دارد برای خودش عکس می گیرد. می فرمایند فعلا صد و یک نفر مستقیم در استخدام هستند و کل مجموعه تولیدات هم صادر می شود به گرجستان، آذربایجان و افغانستان. سرمایه گذاران طرح هم دو شریک هستند یکی ایرانی و دیگری آذربایجانی.قرار است مسئولین وزارت نفت در حد معاون و رییس پژوهشگاه هم به بازدید بیایند و جماعت خبرنگار در حضورشان سوالاتی بپرسند که تاخیر دارند. موعد رسیدنشان هم بیست دقیقه به بیست دقیقه تمدید می شود که همین باعث رفتن حوصله ها شده. نق ها سر جناب فرشباف خالی می شود و او هم با حوصله تمام، به صبر و تحمل می خواند.بالاخره مدیران می رسند و سوالات و بازدیدها شروع می شود. رغبت چندانی به همراهی شان ندارم اما تکه آخر را می روم نزدیک. سرمایه گذار مجموعه  می گوید: جوان که بودیم انقلاب شد و جنگ شروع شد ما شدیم سپاهی و رفتیم جبهه. جنگ هم که تمام شد رفتم باکو و آذربایجان. حالا هم سرمایه خودم را همراه سرمایه خارجی آورده ام وطن خودم تا برای تولید به کار برود. کاری نکنید وقتی برمیگردم باکو من را شماتت کنند که دیدی رفتی و کسی تحویلت نگرفت... نفتی ها هم قول مساعد برای اعطای سهمیه نفت خام می دهند.ادامه برنامه نهار است و شرکت در کنفرانس خبری مدیرعامل منطقه آزاد و مسئولان وزارت. سرم به شدت درد می کند و تازه باید در جلسه ای هم که حدود یک و نیم ساعت بعد در تبریز شروع می شود حاضر باشم. خواهش می کنم از زعیم قوم سیدنا فرشباف که صحبتی بکند با دوستان تا در صورت امکان ماشینی من و سه متقاضی دیگر را برساند تبریز که اجابت می شود.در راه برگشت به تصوری که داشتم از پالایشگاه و آنچه دیدم و همان تصور را عوض کرد فکر می کنم. به این که می شود دست یک سرمایه دار خارجی را هم بگیری و بیاوری اینجا سرمایه گذاری کنی برای تولید. آن هم بتولید بنزین و گازوییل. ارس پترولیوم و سرمایه گذارش را بعد این با احترام یاد خواهم کرد.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 2369

Trending Articles