بی آن که بخواهیم موضع انتقادی و بدبینانه نسبت به عملکرد ادوار گذشته شورای اسلامی شهر تبریز داشته باشیم، دست کم در این موضوع اتفاق نظر داریم که این شورا (در همه ادوار) برای امور فرهنگی و هنری شهر فاقد برنامه خاصی بوده و یا لااقل اهمیت و اولویتی برای طرح این موضوعات نداشته است. دلایل بسیاری را برای عدم تحقق موارد مذکور می توان بر شمرد که مهمترین آن، همانا نداشتن «گفتمان فرهنگی» نزد اعضای شورای شهر است. گواه این امر نیز اولا کارنامه آن ها از ابتدای تاسیس شوراها تاکنون بوده که نمی توانند مورد مشخصی از بناگذاری و ترویج مسائل فرهنگی که شورای اسلامی شهر باعث و بانی آن بوده را بر شمرند، و ثانیا رفتار فعلی اکثریت داوطلبین شورای شهر موید ادعاست که جملگی بر تخصص ها و تجربه های مختلف کاری، مدیریتی، مهندسی، همچون مبلمان شهری، آبادانی خیابان ها، ساختمان سازی و... تکیه دارند و توگویی صرفا با کنار هم گذاشتن سخت افزارهای زندگی در کلانشهر می توان راحتی و آسایش خیال را به همشهریان به ارمغان آورد. بر همه ما مشخص است که در کنار همه نیازهای مادی و لوازم فیزیکی زیستن در یک شهر، پرداخت به مسائل فکری و فرهنگی ـ هنری از شاخصه های انتخاب اعضای شورا شهر بوده و بدین سبب ضرورت وجود کمیسیون فرهنگی شواری شهر توسط قانون گذار تشخیص داده شده است. کمیسیون فرهنگی قوی در یک شورای شهر به عنوان اتاق فکر تولید جریانات و اتفاقات فرهنگی نقش اساسی را ایفا می کند که به یقین در تحقق و تشکیل کمیسیون فرهنگی قوی، وجود اعضایی با تخصص های فرهنگی و هنری لازم و ضروری است. مثال واضح این امر را می توان در طریق مقام معظم رهبری جستجو کرد. همه ما بر این نکته اتفاق نظر داریم که مقام معظم رهبری در کنار رهبری سیاسی و دینی کشور، به عنوان یک انسان فرهنگی و ادبی شناخته می شوند که به خصوص در حوزه ادبیات (شعر و داستان) صاحب نظر می باشند. به گواه بسیاری از منتقدین، ایشان دست کم ادبیات مدرن و کلاسیک ایران را در طول یک صد سال اخیر مطالعه نموده و به عنوان منتقد جدی این امر می باشند که تشکیل جلسات شعر نزد ایشان و نقد ادبی برخی اشعارِ شعرای حاضر در مجلس توسط معظم له و یا تاکید و تشویق مردم به مطالعه برخی کتب ( مثل دا و نورالدین پسر ایران ) گواه این امر است. به جرات می توان ادعا کرد که اگر جریان شعر بعد از انقلاب به حد اعلا پیشرفت نموده و شاعران گران سنگی همچون قیصر امین پور، سلمان هراتی، احمد عزیزی و ... را پرورش داده، محصول تفکر و اولویت گذاری مقام معظم رهبری به مسئله فرهنگ و ادبیات بوده است. همین موضوع در ارتباط با قرآن مطرح است. افراد هم سن نگارنده که دهه شصت را در دبستان ها می گذراندند به خوبی به یاد دارد که در آن سال ها، الگوی یادگیری قرآن برای ما صرفا به شنیدن تلاوت های استاد عبدالباسط خلاصه می شد. به برکت اندیشه و گفتمان قرآنی مقام معظم رهبری، طولی نکشید که دارالقرآن های کشور توسعه یافت و اساتید ممتاز بین المللی تحویل جامعه دینی کشور شد و تلاوت های قاریان جوان و برتر قرآنی کشور سرمشق فرزندان مان گردید و به اصطلاح ما را از تلاوت های اساتید مصری و غالبا سنی بی نیاز کرد. این دو مثال به این جهت آورده شد تا نقش و تاثیر وجود گفتمان نزد مسئولین را بیان دارد که چه خروجی هایی را می تواند رقم بزند. قصد موج سواری انتخاباتی از این نوشته استنباط نشود، وقتی غایت تفکر و تعریف کمیسیون فرهنگی از فرهنگ، همانا حمایت از تیم فوتبال شهر می باشد، وقتی اعضای کمسیون فرق بین روزنامه و روزینامه را نمی دانند، وقتی اعضای یک شورا به خبرنگار، بازیگر تئاتر و تلویزیون، هنرمند موسیقیایی و غیره صرفا به عنوان زینت المجالس ستادهای انتخاباتی می نگرند که جملگی تاریخ انقضا دارند، وقتی اعضای شورای شهر از وضعیت رو به افول تیراژ نشریات شهر بی خبرند و اصلا چه می گویم که برای شان دغدغه ای نیست که چرا همشهریان در پارک ها و اتوبوس ها روزنامه نمی خوانند و اصولا چرا کیوسک های مطبوعاتی سیگار و آدامس می فروشند تا مطاع مورد نظر، و وقتی برای عضو شورای شهر علت برگزاری کنسرت های فاخر محلی از اعراب نیست و تعریف او از تئاتر به ادا و اطفارهای لمپنیسم های کمیک شهر خلاصه می شود و اوقات فراغت نوجوانان و جوانان در عدد صفر ضرب شده و هیچ انتقادی از سوی این کمیسیون بر وضع فرهنگ رو به موت شهر نیست و کسی از آن جمع حاضر نیست از مدیران شهری سوال کند که چرا غالب بودجه، فرصت و پتانسیل این شهر به نام فرهنگ به کام فوتبال ریخته می شود و به لطف بی برنامه گی و بی تاثیری شورا، دارالقرآن ها و فرهنگسراها سوت و کور مانده اند و الخ... می توان نتیجه گرفت که ما آدم از جنس فرهنگ در شوراهای گذشته نداشته ایم. یعنی که از کوزه همان تراود که در اوست... شاید در بین برخی مردم و به اقتضای همان عادت و انتظاری که از شورای شهر ساخته شده، چنین استنباط شود که آدم فرهنگی را چه به شورای شهر؟! اما به همان دلایلی که گفته شد و به حرمت قلم و فرهنگی که نزد این دوستان به ودیعه است، ایمان داریم که می توانند در کمیسیون فرهنگی دستاوردهای مهمی را رقم بزنند. هرگز نمی گوییم که عنان شورای شهر را بایستی تمام و کمال به فرهنگیان و هنرمندان سپرد. ما معتقدیم که در کنار ابزارهای مدرن سخت افزاری برای ساخت و اداره شهر، نرم افزارها و برنامه هایی لازم است تا مردم ساکن در شهری پر از بتون و سنگ و گچ و سیمان، از برنامه هایی فرهنگی و هنری در حوزه های مختلف بهره گیرند. برنامه ریزی و پر کردن کمی و کیفی اوقات فراغت همشهریان، اولویت گذاری و تشریح وظایف سازمانهای فرهنگی و هنری تحت نظر شهرداری، الگوسازی مناسب برای جوانان، بالابردن حس امیدواری و جریان سازی و تعریف سبک زندگی در کلان شهری پر از دود و ترافیک و استرس و سکته و سرطان، وظیفه اصلی کمیسیون فرهنگی است. آینده فرهنگی شهر به انتخاب اعضایی در خور فرهنگ برای کمیسیون تخصصی آن مربوط می شود. «قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ». ترس با نومیدى همراه است، و آزرم با بى بهرگى هم عنان، و فرصت چون ابر گذران. پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید. ( نهج البلاغة حکمت ۲۱ – ص ۴۷۱)